کیان و پیشو خونمون
پسر مامان...از روزی که اومدیم تو این خونه این پیشو سیاه خپل همیشه پشت در بالکنمون راه میره و میو میو میکنه. تو هم که مثل مامان مهسا عشق پیشی هستی و صبح هنوز چشمات باز نشده میگی مامان پیشو نیمده؟ میگم بیا بریم ببینیم. میای و اونم تا تو رو میبینه شروع میکنه به همون مرمر معروف پیشویی. فدات بشه مامان..منو نگاه میکنی و میگی مامان چی میگه؟ فکر میکنی من زبون گربه ها را میفهمم . بهت میگم مامان میگه گشنمه غذا می خوام. میگی برو غذا بیار من اینجا مظاوبشم! غذا میارم و اصرار داری خودت بدی بهش. بابا مجیدم اصرار داره غذا پیشو حتما تو ظرف و کارتن باشه و بالکن کثیف نشه....تو هم لحظه آخر غذا را پرت میکنی و میای. پیشومون یکم هم پر رواه و اگه حواس...
نویسنده :
مهسا
10:55